جدول جو
جدول جو

معنی پیچان گردانیدن - جستجوی لغت در جدول جو

پیچان گردانیدن(هََ)
پیچان کردن. پیچان ساختن. باپیچ گردانیدن. خمانیده گردانیدن. پیچیده ساختن، مضطرب و مشوش و بی آرام کردن
لغت نامه دهخدا
پیچان گردانیدن
پیچان کردن
تصویری از پیچان گردانیدن
تصویر پیچان گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ لَمَ)
بوجود آوردن. ظاهر ساختن: حق تعالی بفضل خوددرخت کدو را پیدا گردانید همان ساعت درخت کدو برآمد. (قصص الانبیاء ص 136) ، معلوم کردن: سوگند خورد که طعام و شراب نخورم تا ایزدتعالی مرا پیدا گرداند که چه باید کرد. (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا
(هَِ دْ یَ)
پیچان شدن. خمان گشتن. گردان گشتن. تابیده شدن: تقرد، پیچان گردیدن موی. (منتهی الارب) ، مضطرب و بی آرام و پرتشویش شدن
لغت نامه دهخدا
ظاهر ساختن آشکار کردن، ایجاد کردن بوجود آوردن: حق تعالی بفضل خود درخت کدو را پیدا گردانید همان ساعت درخت کدو بر آمد، معلوم کردن: سوگند خور که طعام و شراب نخورم تا ایزد تعالی مرا پیدا گرداند که چه باید کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچان گردیدن
تصویر پیچان گردیدن
پیچان شدن
فرهنگ لغت هوشیار